| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
چرا ما معیار داریم؟آن ها اندازه هستند.یک متر در اروپا همان یک متر در آُسیا است.یک کیلوگرم آرد هر کجا که آن را ببرید همان یک کیلوگرم آرد است.افرادی که نمی خواهند از معیارهای اخلاقی تبعیت کنند بااین گفته که هیچ چیز نمی تواند درست یا نادرست باشد،بلکه درستی یا نادرستی در طرز فکر انسان ها است،مدام تعریف عمل اخلاقی را تغییر می دهند.آن ها بیشتر ار رفتار خود،طرف مقابل را مقصر می دانند.آن ها احساس می کنند که((رفتار من ایرادی ندارد،بلکه برداشت شما اشکال دارد))
برای مثال،هیتلر می توانست بر این باور باشد که رفتار او به حق است.اما سوال این است((آیا واقعا او برحق بود؟))دادن پول به یک گرسنه برای تهیه ی غذا کار درستی است،اما پول دادن برای خریدن مواد مخدر کار اشتباهی است.
تعمیم باعث مشخص شدن معیارها می شود و استثنا بستگی به موقعیت دارد.برای مثال،قتل کار خطایی است.این بیان کلی یک معیار اخلاقی و حقیقتی تعمیم یافته است،مگر این که قصد،دفاع ار خود باشد.پس نمی توان گفت که اگر هوا خوب باشد یا این که اگر احساس خوبی داشته باشید،قتل می تواند موجه و صحیح باشد.
علایق یک شخص بیشتر از شغل او می تواند آن فرد را به ما بشناساند.روشی که یک فرد اوقات فراغتش را با آن سپری می کند می تواند نشانگر عملکرد فرد در شغلش باشد.اگر در دسترس یک معتاد پول قرار داشته باشد نسبت به شخصی که اعتیاد ندارد،بیشتر احتمال دارد که دست به دزدی بزند.
معیارهای اخلاقی ما به وسیله ی مشاورانی که استخدام می کنیم،حامیانی که برمی گزینیم و فروشندگانی که با آن ها سر و کار داریم،مشخص می شوند.
دیدگاه ها شاید از فرهنگی به فرهنگی دیگر متفاوت باشند،اما ارزش هایی چون انصاف،عدالت،درستکاری وتعهد جهانی و ابدی هستند و کاری به فرهنگ ندارند.در هیچ زمان و مکانی بزدلی گرامی تر از شجاعت نبوده و نخواهد بود.